http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/57739618770759860917.gif


بعد از مدتها امروز اومدم اینجا و دارم می نویسم.

میخوام از اپیدمی و همه گیری یه ویروس بنویسم. ویروسی به اسم کوید 19 یا کرونا

یه ویروس مرموز که به سرعت منتقل میشه .

ویروسی که باعث شده همه از زندگی عادی خارج بشن و قرنطینه و خونه موندن های طولانی رو تجربه کنن.

ویروسی که وجودش باعث شده اجازه نداشته باشی عزیزترین هات رو در آغوش بگیری و ببوسی

باعث شده نتونی از کسی که مبتلا بهش شده پرستاری کنی چون احتمال مبتلا شدن خودت و اطرافیانت خیلی زیاده

ویروسی که به چشمت مرگ عزیزانت رو می بینی اما حتی در تدفینش نمی تونی حضور داشته باشی

و ببینی بعضی از اموات مبتلاد شده بهش رو با بیل مکانیکی به خاک می سپرن....

شاید بشه گفت یه جور قیامت در بعد کوچک

یه تغییر عجیب در سبک زندگی

تجربه ی روزهای بسیار سخت ...

روزهای تلخ از دست دادن بهترین پزشکان و پرستاران و پرسنل کادر درمان ...

روزهایی که امیدوارم به زودی خاتمه پیدا کنه ...


الان که دارم می نویسم اولین روز کاری و خروجم از قرنطینه بعد از بیش از یک ماه هست. یک ماه قبل بالاخره نوبت به من رسید و ویروس کرونا تصمیم گرفت من رو بعنوان میزبانش انتخاب کنه. وقتی هم اومد حسابی بغلم کرد. شاید میخواست از تنهایی در بیام اما با اومدنش بدجوری تنهاتر شدم. اونقدر تنها که بعضی روزها با کوچکترین تلنگری بی اختیار اشک می ریختم. اونقدر تنها که محتاج یه نوازش هر چند کوچیک بودم. اما نمی شد... حتی اگ کسی می اومد پیشم باید دم حیاط می ایستاد


خدایا ممنونم که بهم توانایی دادی تا بتونم سلامتیم رو بدست بیارم.



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.