دریا غریق مرحمت بی کران تو

هفت آسمان تجلی رنگین کمان تو

خورشید ناز می کشد از ذره های خاک

آنجا که صبح می گذرد از کاروان تو

صدها فرشته بال نهادند بر زمین

تا دامن خدیجه شود میزبان تو

بهتر شد آن زنان قریشی نیامدند

حوا و مریم اند پرستار جان تو

بر قلبهای خسته ما هم نزول کن

ای جبرئیل تا به سحر هم زبان تو

یک شاخه یاس در دل مجروح کاشتیم

تنها به احترام مزار نهان تو

دَر بارش است رحمت بی حد ابر تو

پنهان شده است مثل شب قدر، قبر تو