سلام دوستای عزیزم.
چند وقتی بود که ننوشته بودم از حال دلم. راستش دلم یه طوریه. انگار یه آدم دیگه شدم.
محرم امسال شاید ده بار هم زیارت عاشورا نخوندم. انگار دارم دور میشم از روحیات معنویم.
نمیدونم چرا اما انگار بازی روزگار رو خوردم. انگار هیچ چیز با برنامه ریزیم پیش نرفت.
همه چیز اونطور شد که نباید می شد. شاید حکمت  و خیری توش هست که من نمی دونم اما هرچی که هست سخت داره بهم فشار میاره.

 اکثر روزها هم صبح و عصر میام مغازه و این موضوع رو اصلا دوست ندارم. کارم رو ول کردم که بیشتر کنار دخترکم باشم اما انگار بدتر شده اینطوری. رو کمک همسرم حساب کرده بودم اما اونقدر که ادعا می کرد کار بلد نیست و من به همین خاطر نمیتونم ریسک کنم. مغازه به اندازه کافی بی رونق هست ماه قبل حتی اجاره اش هم در نیومد. موندم چیکار کنم. خواهش می کنم دعام کنید یه راهی برام باز شه.

انقدر عصبی شدم که خودم نمیتونم رفتارم رو تحمل کنم. بمیرم برا طفل معصومم. اونم دیگه عصبی شده همش از خودش واکنش نشون میده چیزی که میترسیدم ازش اتفاق افتاد. عرضه نداشتم روح بچم رو خوب پرورش بدم. دلم براش کبابه. پریشب وقت خواب که نازش می کردم یه چیزی گفت که دارم دیوونه میشم با خوش زبونی منحصر به فردش گفت: آخه مغازه نرو . من که گریه می کنم و مامان مامان میگم باباجون بهم میگه توله سگ خودت برو پیش مامانت .
آتیشم زد حرفش... باباش شیفت بود من تنها بودم انقدر اونشب گریه کردم که دیگه اشکام بی اختیار شدن. بدون اینکه پلک بزنم اشک می ریختم. به یکی از دوستام که مشهد هست پیامک دادم و گفتم وقتی رفتی حرم به آقا سلام مخصوصم رو برسون و بگو این رسمشه؟ حتی بخاطر طفل معصومم هم یه نگاه مهربونت رو بهم نمیکنی؟ انقدر گریه کردم که با همون حالت نصفه شب خوابم برد. قلبم واقعا درد می کرد.

نمیگم همسرم آدم بدیه اما رفتارش رو بلد نیست. البته خسته است شب شیفته صبح که میاد احتیاج به استراحت داره نگهداری بچه داره اذیتش میکنه اما چاره ای نداریم نه هزینه مهد بردنش رو داریم نه علاقه ای به مهد بردنش. گاهی اوقات بخاطر اینکه یه کاری کنه دیگه گریه نکنه و بخوابه دعواش میکنه.

فرداش دخترم همراه باباش رفته بود مهمونی وقتی از مغازه رفتم خونه و خونه رو خالی دیدم دلم بیشتر گرفت. سرسجاده هوار میکشیدم. خداروشکر هوا سرده و در و پنجره ها بسته است و گرنه معلوم نبود همسایه ها چه خیالی بکنن. اما احتیاج داشتم سبک شم.

تصاویر راهپیمایی اربعین رو هم از تلوزیون می دیدم دیگه واقعا حس آدمای آواره رو داشتم. انقدر ائمه رو صدا زدم . به سجده افتادم و بلند بلند دادکشیدم و گریه کردم.


امروز حالم خدا رو شکر بهتره. اما هنوز تو فکرم. چقدر حس بدیه این حسی که دارم. حس خیانت در امانتی که خدای مهربون بهم داده.


خیلی از مباحث روانشناسی رو خوندم حرفای خوب و رمانتیک هم زیاد خوندم اما نمی دونم چرا نمیتونم همت کنم و شیوه زندگیم رو عوض کنم. می دونم خیلی ها مشکلات زیادی دارن و به سختی امورات معیشتیشون رو می گذرونن اما اجازه نمی دن روحشون آسیب ببینه هر طور شده خودشون به خودشون روحیه می دن برا خودشون ارزش قائل میشن اما من متاسفانه خیلی حساسم و بخاطر مسائل بی ارزش میشکنم. شاید باورتون نشه الان سه ماهه یه کفش داغون شده رو می پوشم و حوصله ندارم برم یه کفش برا خودم بخرم. حتی حوصله راز و نیاز رو هم ندارم. خدایا...



از راهنماییا و دعاهاتون محرومم نفرمایید.

همیشه شاد باشید.


نظرات 4 + ارسال نظر
مهاجر سه‌شنبه 2 دی 1393 ساعت 13:51 http://rasoulhabibpour.blogfa.com

روی آن بلندی که ایستادم و دیدم با تو چه اندازه فاصله دارم،
آرزوهایم را همان جا خاک کردم....
سلام ، خیلی زیبا [گل]

علی یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت 12:55 http://azbaran2.blogfa.com

اندکی صبر سحر نزدیک است

سیده سما پنج‌شنبه 13 آذر 1393 ساعت 13:39 http://gyume.blog.ir

سلام بانو
نوشته ی شما رو خوندم.
هر که در این بزم مقرب تر است..جام بلا بیش ترش می دهند
یاس بخوانید بر روح حضرت زهرا ان شالله بهتر شود اوضاع تان.

سیده سما پنج‌شنبه 13 آذر 1393 ساعت 13:35 http://gyume.blog.ir

سلام باران خانوم.
ممنون از لطف تون بانو.

ترجمه ای که برای این آیه ها هست از خود قران برداشت می شه..
من می زارم آیه هاشو. در واقع ترجمه ی تحت الفظی نیستیند ولی این معنی برداشت میشه به طور صریح ..
(من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت میدهم(قریش 4).برگرد ،تا با یک بار دیگر با هم باشم (فجر 28-29)تا بار دیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم(مائده 54))

قریش 4) الذی اطعمهم من جوع و امنهم من خوف ):(همانکه آنها را در هنگام گرسنگی طعام داد و آنان را از ترس و خطر ایمن ساخت)
فجر 28 و 29)(ارجعی الی ربک راضیه مرضیه ):(خشنود و پسندیده به سوی پروردگارت باز گرد) 29) (فادخلی فی عبادی ):(و به صف بندگان من وارد شو)
مائده 54) (یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المؤمنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومه لائم ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله واسع علیم ):(ای کسانیکه ایمان آورده اید هر کس از شما که از دینش برگردد، پس بزودی خدامردمی را می آورد که هم خدا دوستشان دارد و هم آنها خدا را دوست دارند ،اینهادر برابر مؤمنین متواضع و در برابر کافران مقتدرند و در راه خدا جهاد می کنند واز ملامت هیچ ملامتگری پروا ندارند،این فضل و برتری از جانب خداست که به هر کس بخواهد و صلاح بداند می دهد و خدا وسعت بخش و بسیارداناست )

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.