آقای همسر همچنان در تب و تاب پیدا کردن کاروانیه که هر چه زودتر ببردش کربلا. روابطمون شکر خدا خوبه خیلی سعی میکنم مراعات کنم شاید سخت باشه اما به آرامش زندگیمون و دخترم می ارزه.  

   

دو سه روز پیش بهم گفت با گوشیم یه زنگ بزن به گوشیت ببینم آهنگ زنگ من رو عوض کردی یا نه؟ گفتم من عوض نکردم رم گوشیم یکم مشکل داره خلاصه وقت زنگ زدن متوجه شدم اسمم رو گذاشته مهربون  فهمیدم خواست گوشی رو بردارم و بفهمم اسمم رو عوض کرده تو گوشیش. بعد گفت حالا دوباره کی عوض بشه اسم و آهنگت خدا میدونه ... 

همش سعی میکنم واکنش منفی نشون ندم. صبح دیروز وقت آماده شدن و حرکت کردن برای محل کارم دخترم نق می زد و من هم آروم آروم باهاش حرف میزدم و لباس می پوشیدم از طرفی ظرف غذا و شیر  و ... براش از یخچال تو وسیله هاش میذاشتم. آقای همسر غرغرشون راه افتاد. هر دو دقیقه یک جمله میگفت: مادر و بچه نمیذارن بخوابم  

 

دو دقیقه بعد: مگه آماده شدن چقدر طول میکشه  

 

چند دقیقه بعد: اگه اینا گذاشتن من بخوابم 

 

دقایقی بعد: من بخاطر خوابیدنم نرفتم برا خودم نون نگرفتم اونوقت اینا سرصبحی نمیذارن بخوابم 

 

و ..... 

 

این درصورتیه که کل زمان  آماده شدن و حرکت ما یک ربع هم طول نکشید. دلم میخواست بهش بگم جای اینکه بیای کمکم کنی دیرم نشه و یه طرف کار رو بگیری بخاطر خوابیدنت غرغر می کنی ؟ مگه برا خونه و زندگیت سر کار نمیرم؟ منم دلم میخواست الان مثل خانومای خونه دار بخوابم نه اینکه با بچه شیرخوره مجبور باشم یک ربع به شش بیدار شم و ... 

اما با خودم گفتم تو دیواری اصلا چیزی نمشنوی تو نباید حرفی بزنی 

  

حرفی نزدم اداره که رسیدم پیامک فرستاد سلامت رسیدی؟ بازم دلم میگفت بنویس از کارات سلامتی کجا بود؟ سر صبح اعصابم رو بهم ریختی اما یادم اومد دیوار بودم و چیزی نشنیدم. 

 

بهش نوشتم شرمنده بدخواب شدی... 

 

جواب داد من شرمنده ام که بداخلاقی کردم خوابم میومد کلافه بودم ببخشید... 

 

فهمیدم به همین سادگی میشه جلوی آزرده خاطری رو گرفت میشه آرامش رو به خودم و همسر و دخترم هدیه بدم  

 

حالا کجای دنیا خراب میشه اگه حاضر جواب نباشم و جواب ندم؟ 

  

غروب داشتیم چای میخوردیم دیدم همسرم میگه امروز رو آتیش آب ریختی با پیامکی که فرستادی برام. تازه داری یاد میگیری. 

 

 

خدایا شکرت میکنم و دعا میکنم همه اونایی که تو فهم این موضوعات بهم کمک کردن به خواسته های زیباشون برسن.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فافا سه‌شنبه 5 آذر 1392 ساعت 08:27 http://yamahdi1360.blogfa.com

خداوندایاریمان کن درکنارمشکلاتی که داریم.سپاسگذارت باشیم.افکارمان راجهت ،وذهنمان راآرام گردان ؛الهی آمین

فافا یکشنبه 3 آذر 1392 ساعت 15:23 http://yamahdi1360.blogfa.com

سلام آبجی خوبم خداروشکرکه اوضاع آروم شده بعضی مرداخصوصااول زندگی زنهاشون روبامادرشون مقایسه میکنن دوست دارن زنهاشون دلسوزی ومهربونی مادرشون روداشته باشن البته درست نیست ولی خب مهربونی روهزاربرابرازهمسراشون توقع دارن به قول معروف وقتی میشه این زبون روبه مهربونی چرخوندچرابدحرف بزنیم آبجی گلم من شاغل نیستم ولی چون حقوق قضائی خوندم بادوستان وکیلم خصوصاراجع به پرونده های طلاق درارتباطم؛راجع به مطالعه همیشه سعی کردم که مطالعاتم زیادباشه ولی اکثرحرفام ازتجربیات خودمه خصوصااینکه توزندگیم همیشه خانم فاطمه زهرا (س)وبعدم مادرم وخواهرام که نمونه اخلاق بودن الگوم بودن وازتجارب اونهاهم همیشه استفاده کردم امیدوارم باتوکل بخداباافکارمثبت وباصبرومهربونی هرچه زودترزندگی شیرینتون پربارتربشه؛

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.