شوهرجان دیروز می گفت: با همه احترامی که برای زحماتت قائلم فکر میکنم من نفر اول زندگیت نیستم و خواست دیگران   

 

رو به خواست من ترجیح میدی.!!! نمی دونم واقعا نمیدونم چطور با همه از خودگذشتگی هام اینطور فکر میکنه. من حتی  

 

کوچکترین وقتی برای خودم اختصاص نمیدم همش در خدمت زندگی مشترکم هستم اما ایشون این حس رو داره. بهش  

 

گفتم با این طرز تفکرت خدا باید بهم خیلی رحم کنه و صبر بده. شما هم دعام کنید. قراره به زودی برم خدمت یکی از  

 

اساتید  روانشناسی تا ازش راهنمایی بگیرم. 

 

به نظرم حیفه روزهای گرانقیمت عمر آدم که به تلخی و سو تفاهم بگذره.   

 

خالق من در پی دلیلی است که ببخشد ما را , گاهی به بهانه یک دعا در حق دیگری ... شاید حالا فرصت خوبی برای مهیا شدن آن بهانه باشد... التماس دعا 

نظرات 3 + ارسال نظر
sam سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 13:23 http://cafedosti.blogfa.com

آرام باش،
توکل کن،
تفکر کن،
آستینها را بالا بزن،
آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده اند....
______________________________________
سلام ممنون از اینکه به(کافه دوستی✓)اومدی
وب خوبی داری سلامت باشی و شادو موفق

سلام
ممنونم مهربان
سپاس از حضور پرمهرتان

سمیرا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 10:30 http://2nbale2steghadimi.blogfa.com/

دوست عزیزم زندگی هیچوقت به اون شکلی که ما دوست داریم نمیچرخه و متاسفانه مشکلات خیلی زیادی داره.
متاسفانه خداوند توی مردها غرور کاذبی قرار داده که که فکر میکنن هرکاری دلشون بخاد می تونن انجام بدن و هر حرفی که به زبونشون بیاد میتونن به ما زن ها بگن
منم خیلی وقت ها دلم از همسرم میگیره و دلم را میشکونه اما فقط از خدا صبر میخام تا بتونم تحمل کنم چون میدونم بالاخره یکروز متوجه اشتباهاتش میشه حتی اگه اون روز بعد از گذشت سالها برسه
عزیزم تو هم فقط صبر پیشه و توکلت به خدا باشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.